نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
 

آموزش تشکیلات اسلامی

جزوه پیش رو، خلاصه ای از مباحث مطروحه در هفت جلسه ی «آموزش تشکیلات اسلامی» است که توسط «استاد دکتر عرب اسدی» با رویکرد ویژه جبهه سازی ارائه شده است.

پرونده صوتی و تصویری این هفت جلسه، پیش تر از سوی «کارگروه رسانه های دیجیتال استان گیلان» در اختیار برخی از فعالان رسانه های دیجیتال و نیز فعالان فرهنگی استان گیلان قرار گرفت که با استقبال قابل توجهی مواجه شد.

با توجه به استقبال فعالان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی از این مجموعه، نکته های مهم این هفت جلسه به شکل خلاصه، جهت استفاده بیشتر علاقمندان ارائه می شود. هرچند توجه به این نکته حائز اهمیت است که مطالعه این نکته ها، هیچ یک از خوانندگان عزیز را از مراجعه چندباره و مشاهده مجدد فیلم جلسات بی نیاز نمی سازد.

لازم به ذکر است که متن این جزوه با تلاش مشترک کارگروه های دیجیتال شهرستان های آستارا و رودبار تهیه شده است. امید که این تلاش کوچک در تحقق اهداف و آرمان های بزرگ جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی موثر باشد.



:: بازدید از این مطلب : 17
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
اولین نشانه ای که باید توجه را جلب کند عدم رضایت فرد از پیکر خود و احساس ناقص بودن آن است. بدن با حرکات و سکنات خود، با سایر موجودات و یا جهان ارتباط برقرار می کند. خاطرات شخصی به خودی خود اهمیتی، یا ارزش تعینن کننده ای ندارند...

اولین نشانه ای که باید توجه را جلب کند عدم رضایت فرد از پیکر خود و احساس ناقص بودن آن است. بدن با حرکات و سکنات خود، با سایر موجودات و یا جهان ارتباط برقرار می کند. خاطرات شخصی به خودی خود اهمیتی، یا ارزش تعینن کننده ای ندارند...

همجنس گرایی از دیدگاه جامعه شناسی

جنسیت بیمارانه

هر نوع بیماری روانی، خواه ناشی از دلایل «جسمی- روحی» باشد و یا به طور جداگانه از عوارض عصبی یا روانی ناشی شود، مسائل جنسی متعددی را مطرح می کند.
خصوصیت برجسته ی انحرافات جنسی عبارت است از ابرام مطلق فرد منحرف در دنبال کردن شیوه ی معینی برای تحصیل ارضای جنسی که از نقطه نظر پزشکی ، بیمارانه و نابهنجار است. تعریف این نابهنجاری دو وجه دارد: اول، خصلت کودکانه ی ارضاء حاصله: شیوه ی مورد استفاده در این وجه ناشی از توقف فرد در یکی از مراحل کودکانه ی رشد جنسی است. دوم، تکرار سماجت آمیز اعمال منحرفانه ای که به صورت امر بزرگ زندگی فرد در می آید. این نوع افراد را به غلط عقده ای های جنسی توصیف کرده اند: در واقع کسی که باید منحرف به حساب آورده شود در جستجوی ارضایی است که نباید در پی آن بوده باشد، یا نباید دیگر به دنبال آن برود، در حالی که « عقده ای» خود را مجبور به اعمالی می بیند که از آن ها بیزار است و از این که خود را از روی ناچاری در معرض آن اعمال قرار می دهد رنج می برد.

هم جنس گرایی

هم جنس گرایی از نظر بعضی ها یکی از عادی ترین شیوه های جنیست است، عده ای دیگر آن را گناهی نفرت انگیز می دانند، و بالاخره باز هم از نظر عده ای دیگر گرایشی است که همه ی افراد به طرزی کم و بیش فعالانه و کم و بیش آگاهانه آن را در دوران ما قبل شباب « می گذرانند» ولی در کسانی که صفت هم جنس گرا در موردشان اطلاق است این گرایش به طور نابهنجار مداومت پیدا می کند و به صورت رفتار جنسی آن ها در سن بلوغ در می آید.
1-نظریه ای که هم جنس گرایی را تبیین جنسیت بهنجار می داند

احتجاج های تاریخی:

سابقه ی هم جنس بازی به قدمت جهان است. حتی افلاطون هم فصول هیجان آمیزی را در آثارش وقف آن کرده است. تاریخ و اساطیر یونان باستان پر از نمونه هایی است که طبق آن ها هم جنس بازی در موارد مختلف ظاهراً وسیله ای برای بالیدن صفات مردانه بودده است. «محبوب» و «دوستدار» به صورت رفقای میدان ها به جنگ در می آمدند و یاران یکدیگر در مبارزات سیاسی می شدند. مدارکی را که حکایت از پذیرفته بودن هم جنس بازی می کند می توان در بسیاری از تمدن های (مصری، ژاپنی) مشاهده کرد. «نورمان ها» آن را معمولاً به جرأت و شجاعت سربازی نسبت می دادند. هم جنس گرایی نقش بزرگی در رنسانس ایفا کرده است. میکل آنژ معروف ترین نمونه ای است که در این مورد می توان اسم برد. در قبایل مغرب مبادرت به استعمار شمال آفریقا کردند و اسپانیا را به تصرف در آوردند ، هم جنس بازی رواج فراوان داشته است.

احتجاجات زیست شناسی:

از آن جا که مرد و زن هر دو از روی الگوی بدنی یکسانی ساخته شده اند تنها فرقشان عدم شباهت کالبدی و فیزیولوژیکی مختصری است که روی هم رفته ناچیز است: هر یک از دو جنس اندام های جنسی طرف مقابل را به صورت بقایایی جنینی در خود حفظ می کند. حتی هورمون های زن و مرد از نظر ترکیب شیمیایی به هم نزدیکند. بنابراین، پیدا شدن تمایل به هم جنس زاییده مختصر تغییر شیمیایی هورمون ها در جهت جنس مقابل است.

احتجاجات رفتاری:

نظر به این که روان شناسان ثابت کرده اند که هر یک از ما در دوره ی قبل از شباب مرحله ای هم جنس گرایانه را طی می کند، پس نباید چندان غیر عادی به نظر رسد که بعضی افراد در همان مرحله متوقف مانده باشند یا در صورت پیدا شدن فرصت مساعد به آن مرحله باز گردند. زندگی فشرده و پر آمیزشی که در مدارس، اردوگاه ها، کشتی های زمان سابق، زندان ها و غیره بر قرار است ( یا بر قرار بوده) چنین امکاناتی را نمایان می کند.
2- نظریه ای که همجنس گرایی را گناه می داند:
این نظریه ای است متعلق به اهل فقه که در اناجیل عهد قدیم و عهد جدید و در قرآن کریم هم به چشم می خورد. همجنس بازی عملی جنسی است که خارج از ازدواج و بر خلاف طبیعت صورت می گیرد. این عمل لااقل به سه دلیل نوعی معصیت به درگاه خداوند به حساب می آید:
الف) غیرعادی بودن هدفی که برای عشق ورزیدن انتخاب می شود.
ب) پیوندی است که قابلیت تشریع ندارد.
ج) در مورد مرد، با اتلاف نطفه همراه است. پیامبران یهودی و همچنین پاپ (در مراسله با قرنطیان) صریحاً هم جنس بازی را محکوم کرده اند. محمد صلی الله علیه و آله از زبان لوط(خطاب به قومش) می گوید: « به درستی که شما به جای پرداختن به زنان میل به شهوت راندن با مردان دارید»(44)
3- برخورد پزشکی : هم جنس گرایی به عنوان انحراف در غریزه ی جنسی:
ملاحظاتی که ذیلاً ذکر می شود برای آن نیست که همجنس گرایی را معذور بدارد یا به اصطلاح مشروعیتی بدان عطا کند هر چند در مطالبی که می آید غرض این است که هم جنس بازی را به عنوان نوعی انحراف- و نه نوعی تبه کاری- توضیح دهد، معذلک آن را هم چون آفتی اجتماعی که به طرزی استثنایی پلید و زیان آور است در نظر می گیرد. رفتار هم جنس گرایانه برای آن که به درستی درک شود باید همراه با علل روانی- فیزیولوژیکی و اجتماعی تعینن کننده ی آن مورد مطالعه قرار گیرد.
پدید آمدن هم جنس گرایی عموماً دارای جنبه ی پیشرس است. این پدیده به عنوان یک بیماری به وسیله ی سلسله ی کاملی از علامات خاص خودنمایی می کند:
الف) احساس متفاوت بودن از دیگران:
اولین نشانه ای که باید توجه را جلب کند عدم رضایت فرد از پیکر خود و احساس ناقص بودن آن است. بدن با حرکات و سکنات خود، با سایر موجودات و یا جهان ارتباط برقرار می کند. خاطرات شخصی به خودی خود اهمیتی، یا ارزش تعینن کننده ای ندارند مگر از این نظر که کسی یا کسانی از اطرافیان و از مردم بر آن خاطرات وقوف داشته، آن ها را درک و ارزیابی کرده و رأی یا نظری راجع به آن ها به هم رسانده باشند. غالباً دخالت ناشیانه یا بی رحمانه ای که پدر یا مادر به صورت نهی و منع یا تنبیه اعمال می کنند تبدیل به عاملی برای خودنمایی نخستین علامات هم جنس گرایی می شود. گاهی این نوع دخالت ها به صورت عامل تداعی کننده ای چنان خاطره یا لذتی در می آید که دلپذیری بی حد آن تمام چیزهای دیگر را زایل می کند و به تثبیت انحراف منجر می گردد.
ب) آنچه در بالا گفته شد معادل است با بیان تمام اهمیتی که انزوا در سنین پایین فرد هم جنس گرا در بردارد. احساس ناخوشایند او نسبت به پیکر خودش در مقایسه با پیکرهای دیگران ( آن هایی که زیباتر و مسن ترند و لذا از جهات عضلانی و جنسی بهتر رشد کرده اند) احساس عدم امنیت به وجود می آورد و آگاهی از این حقارت نیاز به قبولاندن خود، به بخشایاندن خود، از طریق تسلیم شدن به آن «دیگری» را بر می انگیزد.
ج) فاجعه ی این هیکل ناقص، ضمیمه و ملازمی دارد:
که عبارت از علاقه ی فرد هم جنس گرا به لباس های عجیب و جلف، آراستن پیکر خود ، مواظبت از آن، بها دادن به آن و مورد توجه قرار دادن آن است. اگر تماشاگری نباشد خود فرد جای تماشاگر را می گیرد و در صدد بر می آید چهره ی خودش را تماشا کند (اسطوره ی نارسیس)(45) او در این جا به مرحله ی خودستایی [کذا = شیفتگی نسبت به خود] می رسد ( پی در پی در آینه نگاه کردن، افراط در آرایش، علاقه ی غیر عادی به لباس های شکیل و غیره). در مرحله ای که از لحاظ آسیب شناختی اهمیت بالاتری دارد پای استمناء مفرط به میان می آید که خود نوعی هم جنس گرایی خالص است این عمل در واقع یکی دیگر از شیوه های خودشیفتگی است.
به عبارت دیگر روشی است که فرد می خواهد از طریق آن به خودش ثابت کند که پیکر او از نظر وظایف الاعضایی کم و کسری ندارد. هم جنس گرایی جستجوی مستمر و دلهره آمیز «خویشتن» دیگری است که از نایل آمدن هم جنس گرا به بلوغ، یعنی روآوردن او به دیگران – به جنس مقابل- جلوگیری می کند.
د) کثرت طرف های مقابل:
سال های ما قبل شباب دوره ای است که در آن وقوع همه چیز ممکن است ، ولی برای رسیدن به بلوغ بیشتر باید به یک بخش قناعت کرد و بنابراین «صرف نظر کردن» را پذیرفت. این گفته چه در انتخاب رشته ی تحصیلی و چه در زمینه های عشقی به یک اندازه صدق می کند. «میل نکردن» برابر با محکوم کردن خود به عدم تکامل است. در عشق [بچه گانه یا بیمارانه] مصداق این حکم عبارت است از وقف کردن خود به طرف های متعدد و ماهیتاً وفادار نبودن. همه می دانیم که حتی نوجوانان معمولی [بهنجار] با چه سهولتی عشق های کوچک و لاس های کودکانه ی خود را برقرار می کنند و آن ها را به هم می زنند.کثرت انتخاب ها در واقع یکی از عوامل مهم پیوندهای هم جنس گرایانه است. این کثرت و تنوع، با توزیع و انتشار «خویشتن » های دیگر – آن هم به شیوه ای چنان فراگیر که حضورشان همه جا و در تمام لحظات احساس می شود سدی از اعتماد و اطمینان در برابر دلهره به وجود می آورد. در عین حال، دستپاچگی و فوریتی هم که از خصوصیات جدایی ناپذیر همجنس بازی است، به طوری که باید در اولین مکان قابل دسترسی: در رخت کن، در توالت، در پارک ها و غیره به انجام برسد، از همین جا سرچشمه می گیرد. البته به این ترتیب یکی دیگر از ویژگی های هم جنس بازی که اختصار و سرعت آن است و آشکارا نشان می دهد که صرفاً جنبه ی جسمانی دارد ( و هرگونه تبادل افکار و احساسات در آن به طور مشهود منتفی است) توضیح داده می شود. پیوند هم جنس گرایانه حتی هنگامی که از قوه به فعل در می آید و موجودیتش را در عرصه ای واقعاً اجتماعی برقرار می کند، جلوی این پرسه ی بی وقفه، این جستجوی تنوع دائماً تکرار شونده، این زغبت بی صبرانه به «طرف» تازه، و این بی قراری برای عمل سریع را نمی گیرد. چنین پیوندی کمتر از پیوند جنسی سالم و متعارف بر اثر عدم وفاداری دچار اختلال می شود. عدم وفاداری ، به نحوی بسیار تناقض آمیز، در این جا وسیله ای برای محکم کردن پیوند است ( چیزی که در بعضی ازدواج های کنونی هم به چشم می خورد). چرا؟ چون آنچه هم جنس گرا در جای دیگر به دنبالش می گردد، نوعی تقویت و تسلاست که به نوبه ی خود باید به او اجازه دهد تا پیوند اصلی را تحکیم کند. این نکته درمورد زوج های همجنس گرا [زن و شوهری که هر دو هم جنس بازند] نیز صدق می کند. ازدواج این ها پایدار نمی ماند مگر آن که هر کدام ماجراهای هم جنس گرایانه ی متعددی برای خود داشته باشد.
ه) در اینجا با روان شناسی مسکن و منزل و مأوا سر و کار پیدا می کنیم:
پیوند هم جنس گرایانه ی پابرجا و یا ازدواج متعارف هیچ کدام مأمن هایی نیستند که برای هم جنس گرا به قدر کافی مطمئن ، به قدر کافی مسدود و به قدر کافی محفوظ باشند. او در این مقام ها جلو چشم است، زیر نظر است بیش از حد در معرض دیده شدن از بیرون قرار دارد. همجنس گرا در واقع دوست ندارد خود را مقید کند، خود را از نقطه نظرهای اجتماعی یا شغلی بشناساند.
این ملاحظات ، تمام اهمیت قضیه در پیدایش نخستین روابط جنسی را در ارتباط با مأوایی قرار می دهد که فرد در آن ایمن است، در آن می خورد و می خوابد ( به یاد عبارتی می افتیم که در زبان انگلیسی برای «عمل عشق بازی» وجود داردwith sleep ( خوابیدن با ...) خوابیدن با کسی اعتماد کردن به آن کس است. به همین ترتیب، لذت بردن از کسی که به معنای آن است که شخص دل به دریا بزند، خود را جسماً به طرف مقابل واگذارد و البته تاوان آن را هم بپردازد. دردهای واقعاً عضوی و جسمانی که از روبرو شدن با عدم وفاداری عارضمی شود با همین ملاحظات اخیر ارتباط پیدا می کند.
در دنیای مأنوس و اطمینان بخشی که در اطراف یک کودک بیش از حد نازپرورده بنا می شود، فردی که از جنس مخالف باشد، یک دشمن است، بیگانه ای نگران کننده و غریبی است که رفتارش غیر قابل پیش بینی است، برجستگی های بدنش از نوعی دیگر است، جوهر و ساختمانی متفاوت دارد. شخصی که از جنس مقابل است، ناپذیرفتنی است، نماینده ی دنیای بیگانه ای است که هم جنس گرا نمی توانسته است خود را با آن هماهنگ کند، نمی توانتسه است خود را با آن سازگاری دهد. او احساس می کند که به «درون» راهش نمی دهند. به کسی می ماند که گویی « در بیرون» به زندانش انداخته اند. این نکته، منشأ و توضیح دهنده ی تلاش های پرسوز و گداز کسانی است که سعی دارند هم جنس بازی را توجیه کنند و آن را « شیوه ی بهنجار دیگری» برای حل مسئله جنسی معرفی نمایند.
به سبب درک ناقص اندیشه های نوین روان شناختی، اینک شاهد نشو و نمای شیوه ی بسیار زیان آوری در تربیت کودکان هستیم که می توان آن را ترور اجتماعی نامید. سابقاً بچه از پدر می ترسید. امروز غالباً مشاهده می کنیم که پدر خود به بچه تعلیم می دهد که از جامعه بترسد. با از میان برداشته شدن تنبیه بدنی و توبیخ مستقیم و منع مبتنی بر انگیزه، فرد امروزی دفاع خود را با نوعی قضا و قدرگرایی تسلیم آمیز، در پشت استحکاماتی جستجو می کند که «امر اجتماعی» نامیده می شود و فعال ما یشاء است.
غالباً خود پدر کسی است که از همان ابتدا، ترسی را که خودش از جامعه دارد به فرزند منتقل می کند. او با پوزخندی حاکی از بی حوصلگی هشدار می دهد که اگر هم رنگ جماعت نباشی، اگر خود را با خلایق سازگار نکنی، تنها خواهی ماند، به بازیت نخواهند گرفت، حتی شاید به زندانت خواهند انداخت.
به این ترتیب، عصر تسطیح است، عصر محو شدن تفاوت هاست، ترسیم خطوط جدا کننده ی خیر از شر، فاعل از منفعل و مردانه از زنانه را بیش از پیش مبهم می کند تا در عوض فقط آنچه را که برای « جامعه» قابل قبول یا غیر قابل قبول است مورد تاکید قرار دهد.
می توان درک کرد که از آن به بعد، کسانی که «منِ» آن ها ضعیف است و به سرعت مرعوب می شوند، این از دست دادن استقلال و آزادی رأی را می پذیرند، ماشین وار به اطاعت او در می آیند ، با تمام توان فریاد می کشند که از این که چنین باشند خوش وقت اند، ولی در همان حال به دنیای خصوصی افکار نهفته و اعمال نهانی- تنها عواملی که قادرند اصالت ذاتی زندگی بشر را تضمین کنند- پناه می برند. این روزها اغلب می شنویم که زندگی خانوادگی دارد تغییر می کند . زندگی خانوادگی در حال تغییر نیست، در حال نابود شدن است.
در همان حال که کانون های خانوادگی، غالباً زیر فشار حاکمان از هم می پاشند- حاکمانی که به نظر می رسد در درجه ی اول تمام هم و غم آن ها این است که کار خودشان را آسان کنند و با مقرر کردن قواعد مشترک برای همگان ، جای خود را در مسند قدرت محکم سازند- و در همان حال که به اصطلاح « توده ای شدن» همه چیز- که آن همه صحبتش را می شنویم – پایه های خود را محکم می کند (البته با به خاطر سپردن این نکته که پیش گویانی که دم از نزدیکی آن «توده ای شدن» می زنند خودشان را به واسطه ی نبوغی که برای خود قائلند از شمول آن مستثنی می دانند) ، نوعی حالت زایل شدن تفاوت جنسی به ظهور می رسد که هم جنسی گرایی نهفته یا آشکار، انعکاس زیان بخش آن را تشکیل می دهد.
گفتگو ندارد که در یونان قدیم ، مدتها پیش از افول آن، هم جنس بازی نه فقط علناً انجام می گرفت بلکه حتی عمومیت داشت و یکی از «شریف» ترین و مهم ترین جنبه های عشق را معرفی می کرد. از روی چنین سابقه ای است که امروز بعضی ها خود را متقاعد می کنند تا خواستار مشروعیت برای هم جنس گرایی در جامعه ی کنونی شدند.
برای فیصله دادن مسئله ابتدا ببینیم که نتایج عینی یک چنین جابجایی [در روابط جنسی] هنگامی که امکان تحقق آن فراهم می آمد از چه قرار بوده است. به طوری که می دانیم هم جنس بازی سابقاً در میان نورمان ها رواج داشته و نیز بین اعراب، وقتی در اوج قدرت قرار داشتند و در دربار امپراطوری آلمان و در داخل حزب نازی متداول بوده است. «لاندائو» می نویسد:
« هم جنس بازی بعداً برای اینان از سطح سکس به سطح ماوراء طبیعی ارتقاء داده شد و به صورت یک نوع عرفان تعصب آمیز در آمد».
مسلماً خلاف روح علمی است که چیزی از قبیل فلان تمایل بالفطره ی نژادی را در این جا به عنوان مسبب معرفی می کنیم و مثلاً از آن دستاویزی برای زدن برچسب آریایی گری بر پیشانی آلمانی ها بسازیم، یا بگوئیم که هم جنس بازی مختص نژاد آنگلوساکسن و در خور توصیف بریتانیایی جماعت است و یا مثلاً از سامی بودن خالص اعراب حکایت می کند این جا هم مانند تمام پدیده های روانی – اجتماعی، باید در صدد یافتن توضیح عمیق روان شناختی بود. میل به قدرت و سلطه در یک جامعه با نفرتی به نمایش در می آید که نسبت به امکانات ایجاد کننده ی نرمش و ضعف- به خصوص عشق زنان – احساس می کند. این تمایل خود را در عین حال بدین طریق نشان می دهد که کلیه امکانات رشد و بالندگی شخصی را از روی الگویی هم جنس گرایانه، به صورت امری مابه الاشتراک و همگانی در می آورد.
جای هم جنس گرایی را با ید مضافاً در فوت و فن های گشودن باب آشنایی جستجو کرد. به همین دلیل بعضی ها آن را نوعی شگرد شناخت و قاپیدن اسرار و مهارت های استاد از طرف شاگرد مبتدی و زبر و زرنگ به حساب می آورند. هم جنس بازی بنابراین نمی تواند حق وجود پیدا کند مگر در جامعه ای که مقام زن را به سطح برده ی ستایشگر و منفعل تنزل می دهد، برده ای که نقش منحصر به فرد او این است که فقط رحمی بارور برای حمل و زاییدن قهرمانان هم جنس گرایی آینده داشته باشد.
اما قاطع ترین ملاحظات پزشکی نشان می دهند که هم جنس گرایی در بیشتر موارد با کاهلی و بطالت، با نامولد بودن و عدم خلاقیت اجتماعی و با بزهکاری ملازمه دارد: نداشتن ظرفیت برای شکیبایی، برای تحمل محرومیت ها، برای قبول مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی در واقع از همان عنادهای کودکانه ای پیروی می کند که زمینه ی اصلی رفتارهای هم جنس گرایانه را تشکیل می دهد. ناپایداری روابط هم جنس بازانه به اغتشاشی منجر می شود که هر نوع ارزش آبرومندانه ای را از مناسبات انسانی می گیرد.
اگر همجنس گرایی ، و لو به طور نظری (در تئوری) چیزی شبیه به تایید و عدم مخالفت دریافت می کرد، اگر به آن اجازه می دادند که و لو تا حدودی از چارچوب(حیطه ی) آسیب شناختی خود خارج شود و نوعی بیماری تلقی نگردد، طولی نمی کشید که این امر موجبات انحلال زوج های مختلف الجنس [زن و شوهر] و خانواده را که شالوده های جامعه ی باختری موجود ما هستند، فراهم می آورد.
بدیهی است که در مواردی بسیار متعدد (مگر در مورد سادیسم) این نکته مورد توافق است که باید برای هم جنس گرایان قائل به «معایبی با کیفیات ممتاز» بود: اجتماعی بودن، روحیه ی شهری، طبع هنری، ظرافت احساس. مع هذا این نکته به قوت خود باقی می ماند که ملتی برخوردار از تمدن بهنجار نمی تواند برای چنین شیوه ی منحرفانه ای از تبیین جنسیت که نهایتاً فقط یکی از فصول روان شناسی درمانی است، قائل به نهاد یافتگی شود و آن را به عنوان یک نهاد به رسمیت بشناسد.(46)

ادامه دارد...
--------------------------

مطالب تکمیلی:
همجنس گرایی و همجنس بازی - ارضای میل جنسی
همجنس گرایی و همجنس بازی - آثار هم جنس خواهی
همجنس گرایی و همجنس بازی - امراض و بیماری های همجنس بازان
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس گرایی از دیدگاه قرآن
همجنس گرایی و همجنس بازی - فلسفه همجنس گرایی
همجنس گرایی و همجنس بازی - همجنس بازی از دیدگاه روایات
همجنس گرایی و همجنس بازی - راههای پیشگیری از همجنس گرایی
 

پی نوشت:
(44)- اعراف/81.
(45)- نارسیس در اساطیر نام مردی است که عاشق پیکر خویش است.
(46)- جامعه شناسی روابط جنسی صص 53 – 64.

 

منبع: ضیاءالصالحین



:: بازدید از این مطلب : 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
حضرت زهرا (سلام الله علیها) : همانا سعادتمند کامل و حقیقی کسی است که امام علی(علیه السلام) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد[*]

محبّت و دوست داشتن، در فرهنگ اسلامى، جایگاهی ارزشمند و ارجمندی دارد . تا جائی که محبت و دوست داشتن را دین  تعبير  نموده اند که در روایات معصومین علیهم السلام داریم «هل الدينُ إلّا الحُبّ؟ آيا دين، جز محبّت است؟»[1]
در قرآن نیز می بینیم خداوند منزّه، در سوره شورا  كه موضوع محورى و بنيادين آموزه‏ هاى آن، وحى و ابعاد رسالت پيامبر(صلى الله عليه وآله) است به پيامبر خدا دستور می دهد كه به مردمان بگويد: قُل لَّآ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى.[2] بگو: بر اين رسالت، مزدى، جز دوست داشتن خويشاوندان، از شما نمی خواهم.

در آيه ديگر آمده است: قُلْ مَآ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَى‏ رَبِّهِ سَبِيلاً.[3] بگو: بر اين [رسالت] اجرى از شما طلب نمی كنم، جز اين كه هر كس بخواهد، راهى به سوى پروردگارش [در پيش] گيرد.
از گذاشتن این دو آیه در کنار هم و آیات دیگر با این مضمون از جمله آیات سوره های شعرا، آيه ۱۰۹ ؛  سبأ، آيه ۴۷ ؛ انعام، آيه ۹۰. واضح است که راه رسیدن به پرورگار چیزی نیست جز دوست داشتن و محبت امیرالمومنین و اهل البیت(علیهم السلام) در مورد برکات محبت و دوست داشتن مولی امیرالمومنین علیه السلام، احادیث در کتب شیعه و اهل سنت از تواتر گذشته که به ذکر چند مورد از آنها اکتفا می نمائیم

پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: هر كس على را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هر كس مرا دوست بدارد، خداوند را دوست داشته است؛ و هر كس با على دشمنى ورزد، با من دشمنى ورزيده و هر كس با من دشمنى ورزد، با خداوند دشمنى ورزيده است. [4]
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله: هر كس على را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و هر كس على را دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است.[5]
سلمان فارسی(علیه السلام) می فرمود: على را هميشه دوست داشته‏ ام؛ چرا كه ديدم پيامبر خدا بر ران او مى‏ زد و مى‏ گفت: «دوستدار تو دوستدار من است و دوستدار من دوستدار خدا؛ و دشمن تو دشمن من است و دشمن من، دشمن خداى والا».[6]
پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله): در روز بدر، هنگامى كه جنگْ پايان يافته بود، نشسته بودم كه جبرئيل بر من فرود آمد و گفت: «اى محمّد! خداوند خجسته والا بر تو سلام مى‏ فرستد و به تو مى‏ گويد: به ذاتم سوگند كه محبّت على را در دل كسى قرار نمى‏ دهم، مگر آن كه وى را دوست داشته باشم. كسى را كه دوست مى‏ دارم، محبّت على را در دلش جاى مى‏ دهم و كسى را كه دشمن مى‏ دارم، كينه و دشمنى على را در او مى‏ نهم». [7]

پی نوشت:
[*]. امالی (صدوق) ص۱۸۲
[1]. الكافی ،ثقة الاسلام كلینی ج ۲ ص ۱۲۵
[2]. شورا، آيه 23.
[3]. فرقان، آيه 57.
[4]. المعجم الكبير: 23/380/901، ذخائر العقبى: 122، تاريخ دمشق: 42/271/8801.
[5]. الفضائل، ابن شادان: 114.
[6]. الأمالى، طوسى: 133/213، بشارة المصطفى: 74 و 126، تاريخ دمشق: 42/269/8798.
[7]. شرح الأخبار: 1/222/207، الفضائل، ابن شادان: 124، بحار الأنوار: 40/46/83.


مطالعه بیشتر در :

مهرورزى به امام علی علیه السلام

------------------------

منبع: ضیاءالصالحین



:: بازدید از این مطلب : 23
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
فصل دوم : برکات دوست داشتن امام علی علیه السلام

2 / 9
راهيابی
5977.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: کسی که علی را دوست داشت، هدايت شد و کسی که او را دشمن داشت، گم راه گشت. (51) 
5978.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوستدار علی، راه يافته و خردمند است و دشمن او، از نيکی بی بهره. (52)

[ر. ک: ج 2، ص 217 (احاديث هدايت).]
[ج 8، ص 45 (راهنما).]

2 / 10
آرامش و ايمان
کسی که بميرد و دشمن تو - ای علی - باشد، به مرگ جاهلی مرده است و به خاطر آنچه هم که در اسلام عمل کرده، محاسبه می شود». 
کسی که دوستدار تو در دوران حياتم باشد، به عهد خويش وفا کرده است؛ و کسی که دوستدار تو پس از من در دوران حياتت باشد، خداوندْ پايان کار وی را آرامش و ايمان قرار دهد؛ و کسی که پس از من، نديده تو را دوست بدارد، خداوندْ ايمان و آسايش را بر وی تمام می کند و او را از بيم روز رستاخيز در امان می دارد.
[پيامبر صلی الله عليه وآله] فرمود: «تو وزير (دستْ يار) من، برادر من، پرداخت کننده وام های من، انجام دهنده وعده هايم و بردارنده بار تعهّدات از شانه منی. 
پاسخ داد: چرا، ای پيامبر خدا!
[پيامبر صلی الله عليه وآله] فرمود: «آنانی را که تو را ابو تراب خوانده اند، سرزنش نمی کنم». ديدم که رخسار علی عليه السلام دگرگون گشت و اين سخن بر وی گران آمد. [پيامبر صلی الله عليه وآله] فرمود: «ای علی! تو را خُرسند نسازم؟».
5979.المعجم الکبير - به نقل از ابن عمر -: يک وقت، من و پيامبر صلی الله عليه وآله در مدينه زير سايه ای همراه بوديم و ايشان به دنبال علی عليه السلام می گشت. به ديوار که رسيديم، چشممان به علی عليه السلام افتاد. پيامبر صلی الله عليه وآله نيز به علی عليه السلام نگريست، در حالی که او بر روی زمين خوابيده بود و غبار، وی را پوشانده بود.(53) 
5980.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: کسی که علی را، چه در دوران حيات او و چه پس از رحلت او دوست بدارد، خداوند تا زمانی که خورشيدْ طلوع و غروب می کند، آرامش و ايمان را بر وی واجب می گرداند؛ و کسی که او را، چه در دوران حياتش و چه پس از رحلتش دشمن بدارد، [گويی اسلام نياورده و] به مرگ جاهلی خواهد مُرد و به خاطر آنچه در مسلمانی انجام داده، مؤاخذه می شود. (54) 
5981.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله - خطاب به علی عليه السلام -: آگاه باش که هر کس تو را دوست بدارد، آرامش و ايمانْ او را فرا می گيرد و هر کس با تو دشمنی ورزد، خداوندْ او را به مرگ جاهلی می ميراند و مؤاخذه خواهد شد، هر چند به آيين اسلامْ عمل کرده باشد. (55) 
5982.الأمالی - به نقل از ابوذر -: پيامبر صلی الله عليه وآله را ديدم که دست علی بن ابی طالب عليه السلام را گرفته بود و به او می گفت: «ای علی!... کسی که بميرد و تو را دوست داشته باشد، خداوند آرامش و ايمان را بر او تمام می کند؛ و کسی که بميرد و تو را دشمن داشته باشد، از اسلامْ بهره ای نبرده است». (56)

[ر. ک: ص 322 (مرگ جاهلی).]
2 / 11
کمال ايمان و عمل
ای علی! قسم به کسی که مرا به حق فرستاد، چنانچه زمينيانْ تو را دوست بدارند، بدان سان که آسمانيان به تو مهر می ورزند، هيچ کس به آتشِ دوزخْ گرفتار نمی آيد. 
[همان طور که] هر کس اين [سوره] را يک بار بخواند، يک سوم قرآن را خوانده و هر کس آن را دو بار بخواند، دو سوم قرآن را خوانده و هر کس آن را سه بار بخواند، [تمام] قرآن را خوانده است. هر کس با زبان به تو ارادت بورزد، يک سوم ايمانش کامل شده است و هر کس ارادت زبانی و قلبی به تو بورزد، دو سوم دينش کامل شده است و هر کس با زبان و قلبش به تو عشق بورزد و به ياری تو نيز برخيزد، ايمانش به کمال رسيده است.
5983.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای ابو الحسن! تو برای امّت من به سان [سوره] «قل هو اللَّه أحد» هستی.(57) 
5984.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله - خطاب به علی عليه السلام -: به درستی که تو مانند [سوره] «قل هو اللَّه أحد» هستی که هر کس آن را يک بار بخواند، گويی يک سوم قرآن را خوانده است و هر کس آن را دو بار بخواند، گويی دو سوم قرآن را خوانده است و هر کس آن را سه بار بخواند، گويی قرآن را ختم کرده است.
پس، هر کس تو را در قلبْ دوست بدارد، برابر يک سوم ثواب اَعمال بندگان را نصيب برده است و هر کس تو را در قلبْ دوست بدارد و با زبان به ياری تو برخيزد، برابر دو سوم ثواب اعمال بندگان را نصيب برده است و هر کس تو را در قلبْ دوست بدارد و با زبان و عملْ ياری بدهد، برابر همه پاداش اعمال بندگان را کسب کرده است. (58) 
5985.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هر کس علی را در قلبْ دوست بدارد، خداوند در روز قيامت، برابر يک سوم ثواب اعمال اين امّت را به او ارزانی می دارد و هر کس که علی را در قلبْ دوست بدارد و اين دوست داشتن را بر زبانْ آشکار سازد و به ياری او [نيز] برخيزد، خداوند در روز قيامت، برابر تمام ثواب اين امّت را به او ارزانی می دارد. (59) 
5986.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: برای امّتم از مهرورزی به علی همان انتظار را دارم که از گفتن «لا إله إلّا اللَّه» انتظار دارم. (60) 
2 / 12

استجابت دعا
5987.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هر کس علی را دوست بدارد، خداوند نماز، روزه، قيام و رکوع او را می پذيرد و دعايش را مستجاب می گرداند. (61) 
5988.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای ابو ذر! علی را مخلصانه دوست بدار. هيچ بنده ای نيست که علی را با اخلاصْ دوست بدارد و از خداوند، چيزی طلب کند که به وی نبخشد و يا دعايی نمايد که پاسخش ندهد. (62) 
2 / 13

پذيرش اعمال
5989.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای علی! چنانچه فردی آن گونه نماز بگزارد و روزه بدارد که به سان مَشک کهنه، چروکيده و نحيف گردد، نماز و روزه اش پذيرفته نمی شود، مگر به واسطه دوست داشتنِ شما. (63) 
5990.بشارة المصطفی  - به نقل از ابن عبّاس -: گفتم: ای پيامبر خدا! مرا پندی ده. فرمود: «ای فرزند عبّاس! بر تو باد دوست داشتن علی بن ابی طالب».
[دوباره] گفتم: ای پيامبر خدا! مرا اندرزی ده.
فرمود: «بر تو باد دوستی با علی بن ابی طالب. سوگند به آن که مرا به حق به پيامبری فرستاد، کار نيکی از بنده ای پذيرفته نمی گردد، مگر اين که از او درباره دوست داشتن علی پرسش شود». (64) 
5991.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای مردم! هر کس که مايل است خشم خدا را فرو نشانَد و عملش پذيرفته گردد، بايد دوستدار علی بن ابی طالب باشد؛ چرا که دوست داشتن او بر ايمان می افزايد و مِهر او گناهان را ذوب می کند، همچنان که آتش، سرب را می گدازد. (65) 
2 / 14

آمرزش گناهان
5992.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی بن ابی طالب گناهان را می سوزاند، همان گونه که آتشْ هيزم را. (66) 
5993.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی گناهان را می سوزاند، همان گونه که آتشْ هيزم را. (67) 
5994.کنز الفوائد - به نقل از سهل بن سعيد -: روزی، ابوذر با عدّه ای از ياران پيامبر خدا نشسته بود و من نيز در ميان آنان بودم که علی بن ابی طالب عليه السلام سر رسيد. ابوذر، نگاهی به او انداخت و سپس رو به جمع حاضر کرد و گفت: چه کسی اين مرد را دوست دارد؟ از پيامبرتان شنيده ام که درباره او می گويد: «دوست داشتن او گناهان دوستدارانش را می ريزد، آن چنان که تندبادْ برگ های خشک درختان را». (68) 
5995.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی، ثوابی است که هيچ گناهی به آن، زيان نمی رساند و دشمن داشتن او گناهی است که هيچ ثوابی در کنار آن، سودمند نمی افتد (69). (70) 
2 / 15

شادی به هنگام مرگ
5996.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله - به علی عليه السلام -: همين [فضيلت] برای تو بس، که دوستدار تو در لحظه مرگش غصه، در قبرش وحشت، و در روز رستاخيزْ بيم نخواهد داشت. (71) 
5997.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای علی! پيروانت در سه موقعيّت، شادمان اند: هنگام خارج شدن روح از جسمشان (که من و تو نظاره گر آنانيم)؛ به وقت پرسش و پاسخ در قبرشان؛ و در روز رستاخيز و بر پل صراط، زمانی که مردم از باورهايشان پرسيده می شود و پاسخی ندارند. (72) 
5998.امام باقر عليه السلام: سودمندترين چيز برای شما در لحظه ای که مرگ فرا می رسد، مهر علی عليه السلام است. (73) 
2 / 16

ديدار علی(علیه السلام) در خوشايندترين وقت ها
[علی عليه السلام] فرمود: «پس [بگذار] من هم به سپاسِ اين دوست داشتن، خبرت بدهم که دوستدار من نمی ميرد، مگر آن که به وقت خارج شدن روحش، همان وقتی که دوست دارد، مرا می بيند؛ و دشمن من نمی ميرد، مگر اين که به وقت خارج شدن روحش، همان وقتی که دوست نمی دارد، مرا می بيند». 
5999.رجال الکشّی - به نقل از حارث اَعوَر -: يک شب نزد امير مؤمنان علی عليه السلام آمدم. پرسيد: «ای اعور! چه چيزْ تو را به اين جا کشاند؟». پاسخ دادم: ای امير مؤمنان! به خدا سوگند، مهر تو مرا به اين جا آورد.(74) 
6000.الأمالی - به نقل از حارث همْدانی -: نزد امير مؤمنان، علی بن ابی طالب عليه السلام، رفتم. فرمود: «چه چيزْ تو را به اين جا کشاند؟».
گفتم: مهر تو، ای امير مؤمنان!
[علی عليه السلام] پرسيد: «ای حارث! مرا دوست داری؟».
گفتم: آری، به خدا سوگند، ای امير مؤمنان!
فرمود: «لحظه مرگت مرا می بينی، همان وقتی که دوست داری؛ و اگر مرا [در حالی] ديدی که مردانی را از کنار حوض می پراکنم، به گونه ای که شتر غريبه را دور می سازند، مرا آن چنان که دوست می داری، می بينی؛ و اگر مشاهده کردی که بر پل صراط، دَرَفش ستايش (75) را گرفته ام و در پيشاپيش پيامبر خدا حرکت می کنم، حتماً مرا آن چنان که می پسندی، درمی يابی». (76) 
6001.شرح نهج البلاغة - به نقل از ابو غَسّان نَهْدی -: گروهی از شيعيان علی عليه السلام در محلّی نزد آن حضرت آمدند و او بر حصير فرسوده ای نشسته بود. [علی عليه السلام] فرمود: «چه چيزْ شما را به اين جا کشانده است؟».
گفتند: مهر تو، ای امير مؤمنان!
[علی عليه السلام] فرمود: «بدانيد که دوستدارم مرا می بيند، آن وقتی که دوست دارد مرا ببيند؛ و دشمنم مرا می بيند، در آن وقتی که ناخوش می دارد مرا ببيند». (77) 
6002.الکافی - به نقل از عبد الرحيم -: به ابو جعفر امام باقرعليه السلام گفتم: صالح بن ميثم از عبايه اسدی نقل کرده است که از علی عليه السلام شنيده است که او می گفت: «به خدا سوگند، بنده ای که دشمن من است، هرگز بر کينه من نمی ميرد، مگر آن که هنگام مرگش، در آن وقتی که ناخوش می دارد، مرا ببيند؛ و بنده ای که دوستدار من است، هرگز بر مهر من نمی ميرد، مگر آن که به هنگام مرگش، در آن وقتی که دوست می دارد، مرا درک کند».
ابو جعفرعليه السلام فرمود: «آری؛ و پيامبر خدا در سمت راست شخص محتضر است». (78) 
6003.امام صادق عليه السلام: به خدا سوگند، هيچ ميرنده ای با مهر علی عليه السلام نمی ميرد، مگر آن که او را در خوشايندترين جايگاه ها می بيند و به خدا سوگند، هيچ ميرنده ای با کينه علی عليه السلام نمی ميرد، مگر آن که او را در ناخوشايندترين وقت ها می بيند. (79) 
6004.الکافی - به نقل از محمّد بن حنظله -: به ابو عبد اللَّه امام صادق عليه السلام گفتم: فدايت گردم! حديثی شنيده ام که بعضی از دوستداران و پيروانت آن را از پدرت نقل کرده اند.
فرمود: «آن حديث چيست؟».
گفتم: می پندارند که او فرموده است: «حسرتبارترين هنگام برای انسان نسبت به آنچه (منزلتی که) ما بر آنيم، وقتی است که جان به لب آيد».
فرمود: «آری. هنگامی که مرگ در رسد، پيامبر خدا، علی عليه السلام، جبرئيل و فرشته مرگ می آيند. آن گاه اين فرشته به علی عليه السلام خواهد گفت: ای علی! آيا فلان شخص، دوستدار تو و خاندانت است؟ [علی عليه السلام] پاسخ می دهد که: "آری، او دوستدار ماست و از دشمنان ما بيزاری می جويد". اين سخن را پيامبر خدا نيز به جبرئيل می گويد و جبرئيل، آن را به نزد خدای بالا می برد». (80) 
6005.الکافی - به نقل از ابو يَعفور -: خَطّاب جُهَنی، در رفت و شد با ما بود و نسبت به خاندان محمّدصلی الله عليه وآله دشمن. او با نَجده حَروری (81) همراهی می کرد.
به خاطر تقيّه و ارتباط، به ملاقات خطّاب رفتم. وی بيهوش و در حال مرگ بود و شنيدم که می گفت: ای علی! چرا مرا با تو سرِ ستيز بود؟
اين را به ابو عبد اللَّه امام صادق عليه السلام خبر دادم. فرمود: «سوگند به پروردگار کعبه که علی را می ديده است. سوگند به پروردگار کعبه که او را می ديده است». (82) 

[ر. ک: ج 8، ص 245 (علی از زبان علی / فضيلت های پراکنده).]
2 / 17
گذرنامه عبور از صراط
فرمود: «دوست داشتن علی بن ابی طالب». 
سؤال کردم: آن چيست؟
فرمود: «آری».
6006.تاريخ بغداد - به نقل از ابن عبّاس -: از پيامبر صلی الله عليه وآله پرسيدم که: ای پيامبر خدا! آيا برای گذر از آتش جهنّم، به گذرنامه (اجازه عبور)، نياز است؟(83) 
6007.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هر کاری [در قيامت] اجازه ای نياز دارد و اجازه عبور از صراط، دوست داشتن علی بن ابی طالب است. (84) 
6008.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هنگامه برپايی رستاخيز، علی بن ابی طالب بر فردوس، نشسته است و فردوس، کوهی برافراشته در بهشت است که در بالای آن، عرش پروردگار جهانيان قرار دارد و نهرهای بهشتی در دامنه اش جاری اند و در باغ ها پخش می شوند. [در آن هنگامه] علی بر بارگاهی از نور، نشسته است و تسنيم (85) در برابرش جاری است.
کسی از صراط نمی گذرد، مگر آن که برگ عبور «ولايت علی و خاندان او» در دستش باشد. او بر بهشت، نظاره گر است. پس، دوستدارانش را وارد بهشت می کند و دشمنانش را به آتش می اندازد. (86) 

[ر. ک: ج 8، ص 151 (اجازه عبور از صراط با اوست).]
[
ج 2، ص 215 (زيان های مخالفت با او و جدايی از او).]
2 / 18

غدیر خم
پايداری بر صراط
6009.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: خداوند متعال، مهر علی را در قلب مؤمنی نمی نهد که قدمش بلرزد، مگر آن که خداوند در روز قيامت بر پل صراط، قدم هايش را استوار می سازد. (87) 
6010.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله - خطاب به علی عليه السلام -: خداوند، مهر تو را در دل مؤمنی قرار نمی دهد که با وجود اين، گام هايش بر صراط بلغزد. مگر آن که گامش را استوار می سازد و او را با مهر تو وارد بهشت می سازد. (88) 
6011.امام باقر عليه السلام: خداوند متعال، مهر علی عليه السلام را در قلب کسی نمی نهد، مگر آن که اگر گامی به خطا رود، گام ديگرش استوار است. (89) 
2 / 19

رهايی از آتش
6012.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی، رهايی از آتش است. (90) 
6013.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: بدان! هر کس علی را دوست بدارد و پيروی اش کند، خداوند، رهايی از آتش جهنّم و اجازه عبور از صراط را برايش واجب می گردانَد. (91) 
6014.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: چنانچه مردمانْ همگی دوستدار علی بن ابی طالب بودند، خداوند متعال، آتش را نمی آفريد. (92) 
6015.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: جبرئيل از جانب پروردگار نزد من آمد و گفت: ای محمّد! به درستی که خداوند بر تو سلام می فرستد و می گويد: «برادرت علی را مژده بده که من، پيروان و دوستانش را عذاب نمی کنم و بر دشمنانش [نيز] رحم نمی کنم». (93)
2 / 20

ورود به بهشت
6016.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: به درستی که بهشت، مشتاق دوستداران علی است. پرتوهای بهشت برای آنان افزوده می شود، در حالی که آنان هنوز در دنيا هستند و وارد بهشت نشده اند. (94) 
6017.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: کسی که مايل است شاخه سرخی را که خداوند، خود، آن را در بهشت عَدْن کاشته، به دست آورد، به مِهر علی بن ابی طالبْ چنگ زند. (95) 
6018.المناقب علی بن أبی طالب - به نقل از ابو هُرَيره -: پيامبر خدا نماز صبح را گزارد و گفت: «آيا از آنچه جبرئيل بر من آورده است، آگاهيد؟».
گفتيم: خداوند، آگاه تر است.
فرمود: «جبرئيل، نزد من آمد و گفت: ای محمّد! به درستی که خداوند، نهالی را در بهشت کاشته است که يک سوم آن از ياقوت قرمز، يک سوم آن از زمرّد سبز، و يک سوم ديگرش از مرواريد تازه است، و بر بلندای آن، سايبان هايی قرار داده و در بين آنها اتاق هايی و برای هر اتاقی درختی که ميوه آن، حور العين است و [نيز ]چشمه سَلسَبيل را بر آن جاری ساخته است».
در اين جا پيامبر صلی الله عليه وآله سکوت کرد. مردی برخاست گفت: ای پيامبر خدا! اين نهال از آنِ کيست؟
فرمود: «هر کس که دوست دارد به اين نهالْ دست يابد، بايد به مِهر علی بن ابی طالب، چنگ زند». (96) 
6019.مناقب آل أبی طالب - به نقل از عبد اللَّه بن موسی  -: دو مرد که بر سر مسئله امامت با يکديگر مشاجره می کردند، به ميانجيگری شريک بن عبد اللَّه، راضی شدند و نزد وی آمدند.
شريک گفت: اعمش از شقيق و او از سلمه و او از حُذيفه يمانی حديثی روايت کرده است که گفت: پيامبر صلی الله عليه وآله فرمود: «به درستی که خداوند علی را نهالی از بهشت آفريده است. هر کس به آن چنگ زند، از اهل بهشت است».
آن مرد، اين حديث را نادرست شمرد و گفت: ما اين حديث را نشنيده ايم. پيش ابن درّاج برويم.
پيش ابن درّاج رفتند و ماجرا را گفتند. وی گفت: آيا از اين موضوع در شگفت شديد؟ اعمش از ابو هارون عبدی و او از ابو سعيد خُدْری برايم نقل کرده است که پيامبر صلی الله عليه وآله فرمود: «به درستی که خداوند، نهالی از نورْ خلق کرده است و آن را به مرکز بارگاهش متّصل نموده است. هيچ کس را به آن دسترس نيست، مگر علی و دوستدار او از بين شيعيانش».
آن مرد گفت: اين هم مثل آن حديث است. به سوی وُکيع می رويم.
نزد وکيع رفتند و او را از اين ماجرا خبر دادند. وکيع گفت: آيا از اين ماجرا در شگفت شديد؟ اعمش از ابو صالح و او از ابو سعيد خُدْری به من خبر داده است که پيامبر خدا فرمود: «به درستی که دسترسی به ستون های عرش، ممکن نيست، مگر برای علی و دوستدار او از بين شيعيانش».
در اين هنگام بود که آن مرد به ولايت علی عليه السلام اعتراف کرد. (97) 
6020.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای علی! به درستی که خداوند، تو را به زيوری زينت داده که هيچ بنده ای به زيوری محبوب تر از آن در نزد خدا، زينت داده نشده است و آن، زيور نيکان در پيشگاه خدا يعنی پارسايی (زُهد) در دنياست، به گونه ای که نه تو دنيا را می خواهی و نه دنيا تو را!
[خداوند،] دوستداری بيچارگان را به تو ارزانی داشته است، به گونه ای که تو به پيروی آنان خشنودی و آنان به امامت و پيشوايی تو خشنودند.
خوشا به حال کسانی که دوستدار تو و پذيرنده تواَند! آنان همسايگان تو در دنيا و همراهان تو در بهشت اند!
و امّا کسانی که با تو دشمنی ورزيدند و بر تو دروغ بستند، سزاوار است که خداوند، در روز قيامت، آنان را در جايگاه دروغگويان قرار دهد. (98) 
6021.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: ای علی! دوستداران تو، همسايگان خدا در بهشت اند و برای آنچه در دنيا بر جای نهاده اند، پشيمان نيستند. (99) 
6022.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هيچ بنده و کنيزی که در دلش به اندازه خَردلی مهر علی است، نمی ميرد، مگر آن که خداوندْ او را وارد بهشت می سازد. (100) 
6023.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: به دوستداران علی بگو که آماده ورود به بهشت شوند. (101) 
6024.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن علی بن ابی طالب، درختی است که ريشه آن در بهشت و شاخه هايش در دنياست. هر که در دنيا به شاخه های آن درخت درآويزد، او را وارد بهشت می گرداند؛ و دشمن داشتن او درختی است که ريشه آن در جهنّم و شاخه هايش در دنياست. هر که به شاخه های اين درخت درآويزد، او را به جهنّم می کشاند. (102) 
6025.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوست داشتن تو ايمان و دشمن داشتن تو نفاق است. دوستداران تو نخستين کسانی هستند که وارد بهشت می شوند و دشمنان تو نخستين کسانی هستند که وارد جهنّم می شوند. (103) 
6026.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دروغ می گويد کسی که گمان می برد مرا دوست دارد، ولی با علی دشمنی می ورزد؛ چرا که محبّت من و او، جز در قلب مؤمن، گرد نمی آيد.
به درستی که خداوند دوستداران من و تو را - ای علی - از نخستين گروه سبقت گيرنده به سوی بهشت، و دشمنان من و تو را از نخستين گروه گم راهان امّتم به سوی جهنّم، قرار داده است. (104) 
6027.أعلام الدين - به نقل از ابو ذر -: در مسجد، نزد پيامبر صلی الله عليه وآله نشسته بوديم که علی عليه السلام سر رسيد. وقتی پيامبر صلی الله عليه وآله ديد علی عليه السلام می آيد، فرمود: «ای ابو ذر! اين که می آيد، کيست؟».
پاسخ دادم: علی عليه السلام است، ای پيامبر خدا.
فرمود: «ای ابو ذر! آيا او را دوست داری؟».
پاسخ دادم: ای پيامبر خدا! به خدا سوگند که او را دوست دارم و دوستدارانش را نيز دوست دارم.
فرمود: «ای ابو ذر! دوستدار علی باش و دوستدار علی. همانا پرده ای که ميان خدا و بنده قرار دارد، مِهر علی بن ابی طالب است.
ای ابو ذر! علی را مخلصانه دوست بدار که هر کس علی را با اخلاصْ دوست بدارد، از خداوندْ چيزی درخواست نمی کند و يا پرسشی نمی نمايد، مگر آن که به او می بخشد و پاسخش می دهد».
گفتم: ای پيامبر خدا! محبّت علی بن ابی طالب را بر جگرم همانند جگر [تشنه] با آب خنک، يا شهدِ زنبور عسل، و يا به مانند آيه ای از کتاب خدا که آن را می خوانم، احساس می کنم، و آن در نزد من شيرين تر از عسل است.
پيامبر خدا فرمود: «ما، درخت پاک و ريسمان محکم هستيم و دوستداران ما برگ های آن درخت هستند. پس، کسی که مايل است به بهشتْ وارد شود، بايد به شاخه ای از شاخه های اين درخْت در آويزد». (105) 
6028.امام علی عليه السلام: کسانی مرا دوست می دارند و با مِهر من وارد بهشت می شوند؛ و کسانی [نيز] با من دشمنی می ورزند و با کينه من، وارد جهنّم می شوند. (106)
2 / 21

هم نشينی با پيامبر در بهشت
6029.امام علی عليه السلام: پيامبر خدا دست حسن و حسين عليهما السلام را گرفت و فرمود: کسی که من و اين دو نفر و پدر و مادر اين دو را دوست بدارد، در روز قيامت با من در يک طبقه است. (107) 
6030.المناقب - به نقل از جابر بن عبد اللَّه -: پيامبر خدا به علی عليه السلام فرمود: «کسی که تو را دوست بدارد و پيروی ات نمايد، خداوند، او را همنشين ما قرارمی دهد».
آن گاه، پيامبر خدا اين آيه را قرائت کرد: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ* فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيک مُّقْتَدِرِ ؛ (108) به درستی که پرهيزگاران در باغ ها و چشمه هايند * در جايگاه راستی، نزد پادشاهی نيرومند». (109) 
6031.تفسير فرات - به نقل از جابر بن عبد اللَّه انصاری -: پيامبر خدا فرمود: «ای علی! شاد باش. زيرا بنده ای نيست که دوستدار تو باشد و همراهی ات را برگزيده باشد، مگر آن که خداوند در روز قيامت، او را با ما محشور می سازد».
آن گاه، پيامبر صلی الله عليه وآله اين آيه را قرائت کرد: «إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ* فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيک مُّقْتَدِرِ ؛ همانا پرهيزگاران در باغ ها و چشمه هايند * در جايگاه راستی، نزد پادشاهی نيرومند». (110) 
6032.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: هر کس علی را دوست بدارد و در دنيا از او پيروی کند، فردا در کنار حوضم (حوض کوثر) بر من وارد می شود و در بهشت با من در يک جايگاه خواهد بود؛ و هر کس در دنيا علی را دشمن بدارد و نافرمانی اش کند، در قيامت، من او را نمی بينم و او نيز مرا نمی بيند و به سوی پيشوای ديگری کشيده می شود و وی او را از سمت چپ به سوی جهنّم می کشانَد. (111) 
6033.پيامبر خدا صلی الله عليه وآله: دوستدار علی، در جايگاه قدس (سراپرده پاکی)، همراه من است (112). (113) 
6034.امام علی عليه السلام: دوستدار من همراه من است. آگاه باش! چنانچه تو روزها را روزه بداری و شب ها را به نماز برخيزی و ميان صفا و مروه (يا فرمود: ميان رکن و مقام) به شهادت برسی، خداوند، تو را برنمی انگيزد، مگر به همراه خواسته ات، هرچه باشد، که اگر بهشتی باشد، در بهشتی و اگر جهنّمی باشد، در جهنّم خواهی بود. (114) 

[ر. ک: اهل بيت در قرآن و حديث، ج 2، ص 553 (عناوين حقوق اهل بيت / دوستی).]

 

پی نوشت:
51. جامع الأخبار: 54/65.
52. جامع الأخبار: 54/66.
53. المعجم الکبير: 12/321/13549، علل الشرائع: 157/4.
54. فضائل الشيعة: 49/5، علل الشرائع: 144/10، الأمالی، صدوق: 679/926.
55. المعجم الکبير: 11/63/11092، المعجم الأوسط: 8/40/7894.
56. الأمالی، طوسی: 545/1167، بحار الأنوار: 40/69/103.
57. معانی الأخبار: 235/1، الأمالی، صدوق: 86/54، روضة الواعظين: 308.
58. المحاسن: 1/251/473، تأويل الآيات الظاهرة: 2/861/2، الفضائل، ابن شادان: 96.
59. شرح الأخبار: 3/445/1308، تأويل الآيات الظاهرة: 2/861/3 و4.
60. بشارة المصطفی: 145.
61. المناقب: 72/51، فضائل الشيعة: 46/1، بشارة المصطفی: 37.
62. أعلام الدين: 136.
63. کفاية الأثر: 71، إرشاد القلوب: 415، بحار الأنوار: 36/302/140.
64. بشارة المصطفی: 42، الأمالی، طوسی: 105/161، کشف الغمّة: 2/6.
65. ينابيع المودّة: 2/305/871.
66. تاريخ بغداد: 4/195/1885، تاريخ دمشق: 42/244/8761، صفات الشيعة: 53/10.
67. تاريخ دمشق: 13/52/3048، الفردوس: 2/142/2722، کنز العمّال: 11/621/33021.
68. کنز الفوائد: 2/67.
69. بر اين حديث، چنين اشکال شده است که: ظاهر آن، سبب می شود تا دوستدار علی عليه السلام با اتّکا به محبّت او، به انجام دادن تمام گناهان، گرايش يابد. برای رفع اين اشکال، پاسخ هايی ارائه شده است که در اين جا يکی از آنها را می آوريم:
قرآن کريم در برخی از موارد، عنوان «سَيّئه» را برای گناهان کوچک به کار می برد. برای نمونه، خداوند متعال می فرمايد: «چنانچه از گناهان کبيره ای که [از آنها] نهی شده ايد، دوری گزينيد، سيئه شما را می پوشانيم» (نساء، آيه 31). بر اساس اين آيه شريف، چنانچه آدمی از گناهان کبيره پرهيز کند، خداوند متعال، سيئات (گناهان کوچک) وی را می بخشد. بدين ترتيب، می توان پذيرفت که محبّت علی عليه السلام سبب پاک شدن گناهان کوچک کسانی شود که از گناهان کبيره دوری جسته اند؛ بويژه که پيامبر صلی الله عليه وآله دوست داشتن علی عليه السلام را ايمان و دشمنی داشتن وی را کفر و نفاق دانسته است. بدون شک، دوست داشتن علی عليه السلام حسنه ای است که گناهان را می پوشاند، بر اين اساس که خداوند متعال می فرمايد: «به درستی که نيکی ها، گناهان را محو می سازند» (هود، آيه 114).
70. الفردوس: 2/142/2725، المناقب: 76/56، ينابيع المودّة: 1/270/4.
71. تاريخ بغداد: 4/102/1756، ينابيع المودّة: 2/312/889.
72. الأمالی، صدوق: 656/891، بشارة المصطفی: 180، فضائل الشيعة: 56/17.
73. دعائم الإسلام: 1/72.
74. رجال الکشّی: 1/299/142، أعلام الدين: 448.
75. لِواء الحمد، پرچم مخصوص پيامبر خدا در جنگ های صدر اسلام و از جمله در فتح مکه. (م)
76. الأمالی، طوسی: 48/61، بشارة المصطفی: 73. نيز، ر. ک: الأمالی، صدوق: 374/471.
77. شرح نهج البلاغة: 4/104، شرح الأخبار: 1/178/140. نيز، ر.ک: الأمالی، طوسی: 180/301.
78. الکافی: 3/132/5.
79. الأمالی، طوسی: 164/273، بشارة المصطفی: 93.
80. الکافی: 3/134/13، بحار الأنوار: 39/239/27.
81. نجدة بن عامر حنفی، از مردم يمامه و از بزرگان حَروريّه (خوارج) بود. پيروان او را «نجدات» يا «نجديّه» می گفتند. (تاج العروس: 5 / 274)
82. الکافی: 3/133/9.
83. تاريخ بغداد: 3/161/1203، تاريخ دمشق: 42/244/8762.
84. مناقب آل أبی طالب: 2/156، بحار الأنوار: 39/202/23.
85. تسنيم، نام نهری در بهشت است که در بالای غرفه ها و قصرها جاری است. (تاج العروس: 16 / 370)
86. المناقب: 71/48، مقتل الحسين، خوارزمی: 1/39، فرائد السمطين: 1/292/230.
87. المتّفق و المفترق: 1/521/276، کنز العمّال: 11/621/33022.
88. فضائل الشيعة: 48/4، الأمالی، صدوق: 679/927.
89. الأمالی، طوسی: 133/212، بشارة المصطفی: 71 .
90. الفردوس: 2/142/2723، مناقب آل أبی طالب: 3/200 .
91. بشارة المصطفی: 37، بحار الأنوار: 39/278/55 و68/125/53.
92. الفردوس: 3/373/5135، المناقب: 67/39، بشارة المصطفی: 75.
93. الأمالی، صدوق: 93/69، بشارة المصطفی: 16 و154.
94. ثواب الأعمال: 247/2.
95. فضائل الصحابة، ابن حنبل: 2/664/1132، مناقب علی بن أبی طالب: 217/262.
96. مناقب علی بن أبی طالب: 218/264.
97. مناقب آل أبی طالب: 3/201، شرح الأخبار: 2/269/577.
98. تاريخ دمشق: 42/282، المعجم الأوسط: 2/337/2157، الأمالی، طوسی: 181/303.
99. فضائل الشيعة: 56/17، الأمالی، صدوق: 656/891، بشارة المصطفی: 180.
100. الأمالی، طوسی: 330/660، بشارة المصطفی: 236، کشف الغمّة: 2/24.
101. ينابيع المودّة: 2/79/91.
102. الفضائل، ابن شادان: 125، شرح الأخبار: 1/223/207 .
103. کشف الغمّة: 1/91، بحار الأنوار: 39/267/42.
104. الخصال: 577/1.
105. أعلام الدين: 136.
106. تاريخ دمشق: 42/297.
107. سنن الترمذی: 5/641/3733، مسند ابن حنبل: 1/168/576.
108. قمر، آيه 54 و 55.
109. المناقب: 276/259، تأويل الآيات الظاهرة: 2/629/1.
110. تفسير فرات: 456/597 و598، تأويل الآيات الظاهرة: 2/630/2 .
111. الأمالی، صدوق: 374/471، بشارة المصطفی: 34 .
112. در حديثی ديگر آمده است: «کسی که علی را دوست بدارد، همراه من و همراه اوست».
113. إحقاق الحقّ: 21/326.
114. شرح نهج البلاغة: 4/105، بحار الأنوار: 39/295.
--------------------------------------------------------------
منبع: دانشنامه اميرالمؤمنين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ



:: بازدید از این مطلب : 30
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
فروشگاه اینترنتی ضیاءالصالحین



:: بازدید از این مطلب : 31
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

باسمه تعالی

با سلام و خسته نباشید؛

کاربر گرامی سایت رسمی بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین رونمایی شد..

بنابراین می توانید مطالب ما را از سایت "ضیاءالصالحین" پیگیری کنید..

باتشکر: واحد سایبری بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین

 

http://www.ziaossalehin.ir



:: بازدید از این مطلب : 22
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

فروشگاه شارژ بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین

مطالب ما را در سایت بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین دنبال کنید...

http://ziaossalehin.com

شارژ ایرانسل,شارژ همراه اول,ضیاءالصالحین,شارژ تلفن همراه,شارژ مستقیم



:: بازدید از این مطلب : 27
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین

عاشورا یعنی شهادت

شهادت یعنی حقیقت

حقیقت یعنی «احلی من العسل»

******

کانال رسمی بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین در تلگرام:

https://telegram.me/ziaossalehin



:: بازدید از این مطلب : 45
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
ربات سوگواره ضیاءالصالحین ویژه ماه محرم توسط واحد سایبری بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین ساخته شد...

سوگواره ضیاءالصالحین



:: بازدید از این مطلب : 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ضیاءالصالحین
کانال رسمی بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین در تلگرام راه اندازی شد...

 

کانال رسمی بنیاد فرهنگی تربیتی ضیاءالصالحین در تلگرام



:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1397 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد